بسم الله الرحمن الرحیم آفات غرض ورزی ما را از آغاز این قصد نبوده است و از این پس نیز نخواهد بود که در مقام معارضه با نشریاتی برآییم که پاسدار ساحت دین و دینداری هستند و حرمت تفکر و هنر متعالی را نگاه می دارند. اما از سوی دیگر، برآن قصد بوده ایم و خواهیم بود که اگر ساحت دین مورد هجوم کج اندیشان واقع شود، با همه وجود به دفاع از آن برخیزیم تا آن نهال تازه رسته ای که با انقلاب اسلامی در خاک مستعدّ این کشور پا گرفته است، در حریمی از تقدس فرصتی برای رشد بیابد و به مصداق اَصلُها ثابِتٌ و فَرعُها فی السّماءِ (1) شاخ و برگ تا آنجا بگستراند که چتر عالمگیرش سایه بر سراسر سیّاره بیندازد. مقاله « آفات هنر دینی » (2) اگر درشرایط دیگری جز این چاپ می شد هرگز مورد اعتنای ما قرار نمی گرفت، خصوصاً آنکه شیوه نگارش و محتوای آن حکایت از آن دارد که نویسنده با فلسفه و تفکر فلسفی آشنایی چندانی ندارد و فقط بر مبنای مشهورات عامیانه قرن نوزدهم اروپا درباره انسان و جهان می اندیشد؛ اما در این شرایط خاصی که اکنون انقلاب اسلامی با آن مواجه است، حتی در مورد مقاله ای چنین نیز مسامحه جایز نیست. بعد از قبول قطعنامه 598 و خصوصاً بعد از ارتحال حضرت امام (ره)، هجوم فرهنگی سازمان یافته ای در داخل و خارج از کشور علیه انقلاب و اصول آن آغاز شد و بُخارات مسموم آن شتابزده فضای مطبوعات را فرا گرفت. ما نمی دانیم که این مقاله تا چه حد با آن هجوم متشکل پیوند دارد، اما هر چه هست، از آن آبشخور است که سیراب می شود و در این میان آنچه اسباب تعجب ما را فراهم داشته این است که این مقاله در نشریه ای چاپ شده که منتسب به نظرگاه دینی در هنر است.
بسم الله الرحمن الرحیم جنگ در آینه نقاشی متعهدجنگ تحمیلی پایان گرفت، اما مبارزه پایان نگرفته است و علیرغم توهم بسیاری از آنان که در انتظار پایان جنگ بودند، مبارزه آنگاه پایان خواهد گرفت که انقلاب از ماهیت اسلامی خویش دور شود. اگر چه تحلیلهای سیاسی محض، بدون توجه به حقیقت اسلام و صیرورت عالم وجود و منتهای آن، ممکن است به نتایجی دیگر مغایر با آنچه گفتیم دست یابد، اما حقیقت اسلام ظاهر نخواهد شد مگر در کشاکش جهاد و مبارزه.
بسم الله الرحمن الرحیم راز و رمز شاعر از محارم راز است؛ گوش در ملکوت دارد و دهان در عالم مُلک و آنچه را که از ملکوت می شنود باز می گوید. حتی آن شاعران که زبان شیطانند، شعر خود را از آسمان دزدیده اند: و حَفِظنها مِن کُلِّ شَیطنٍ رَجیمٍ * اِلاّ مَنِ استَرَقَ السَّمعَ فَاَتبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ.
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا روشنفکران مورد اتهام هستند؟(1) مراد از تهاجم فرهنگی چیست؟ و چرا این روزهاست که این تعبیر بر سر زبان ها می افتد؟ در شیوه ی پژوهش، رسم است که در این گونه موارد به ریشه ی لغات و سابقه ی تاریخی استعمال آن و موضوعاتی دیگر از این قبیل رجوع می کنند و مثلاً از «فرهنگ جهانگیری» نقل می کنند که فرهنگ و فرهنج با فتح اول شش معنی دارد: دانش، ادب، عقل، کتاب لغت فارسی، نام مادر کیکاووس و نام شاخ درختی را گویند که بخوابانند و روی آن خاک ریزند تا ریشه دهد! (2) از «برهان قاطع» کشف می شود که: «فرهنگ… کاریز آب را نیز گفته اند چه «دهن فرهنگ» جایی را می گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید.» (3) و بعد، از لغت نامه های دیگر پیدا می شود که «فرهیختن» و «فرهنگ» به یک معناست و هر دو به معنای «کشیدن» و یا «برکشیدن» است و تعلیم و تربیت و ادب کردن؛ و به مثابه شاهد مثال این شعر از خاقانی که: کشتی آرزو در این دریا نفکند هیچ صاحب فرهنگ و بعد هم در ریشه ی «تهاجم» بحث می شود و سخنانی شبیه به آنچه گفته شد و بعد هم حرفهایی در نسبت این دو کلمه با یکدیگر و بالاخره اقتضا و شان صدور این تعبیر و تاریخچه ی آن.
بسم الله الرحمن الرحیم فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما عنوان مقاله برای خوانندگان معمولی روزنامه ها ومجلات به ناچار این تصور را پیش خواهد آورد که با یک « نقد فیلم» از نوع نقد ها یی که این روزها درباره فیلم ها نوشته می شود رو به ـ رو خواهد شد، منتها شاید کمی عجیب تر. نقد و نقادی هم از همان سوغات هایی است که به همراه « سینما توگراف» وارد مملکت شد، و البته هنوز هم این سؤال برای خیلی ها وجود دارد که اصلأ نقد ونقادی به چه دردی می خورد... و برای یافتن جواب نیز لاجرم به سراغ منتقدان می ـ روند و این کار، یعنی فایده نقد و نقادی را از منتقدان پرسیدن، از خود نقد و نقادی هم عجیب تر است. بگذریم... که ممکن است خیال کنند ما هم از آن گروه منتقدانی هستیم که با زدن حرف های عجیب و غریب جایی برای خود دردل مشتریان ژورنالیسم باز می کنند. اما این مقاله به قصد نقادی فیلم نوشته نشده است ونحوه نگرش آن به سینما نیز منتقدانه نیست. منتقدان فیلم عمومأ مبلغان جشنواره های کن، برلین و لندن هستند و در فضای سینمایی این کشور نیز در جست و جوی فیلم هایی هستند که حال وهوای جان فزای پردیس غرب در آنها باشد( فیلم ـ های برگزیده منتقدان در جشنواره فجر، بر این مدعا شاهد صادقی است)... اما این مقاله روی به قبله دیگر دارد. آدم هایی که در گفته های خویش شک دارند، خیلی زود در برابر استفهام های اثباتی وانکاری مثلأ در برابر این سؤال که « مگر بینش جشنواره ای چه عیبی دارد؟ اگر نظر جشنواره های خارجی را در باب فیلم و فیلمسازی نپذیریم ، دیگر چه باقی می ماند؟» ـ از میدان می گریزند. ولی ما می گوییم که « اگر بینش جشنواره ای را بپذیریم ، دیگر چه داعیه ای برای انقلاب می ماند ؟ » غربی ها ما را « بنیاد گرا » می نامند و اگر کار به همین منوال پیش برود ، روشنفکران و غرب زدگان داخل کشور نیز بالأخره حرف آخرشان را خواهند زد که: « انقلاب هم اگر اتفاق می افتد باید بر همان اصولی مبتنی باشد که غرب می گوید.»... و مگر نگفته اند ؟ گفته اند، اما نه با این صراحت. بسیاری از ما عشاق انقلاب اسلامی، در این لفظ « بنیاد گرا» جنبه مدح و ستایشی برای انقلاب می بینیم و البته این اشتباه هم ناشی از همان بنیاد گرایی ما در اعتقادات است! ما می گوییم:« زندگی انسان در کره زمین باید بر همان اصولی مبتنی باشد که اسلام می گوید.» و آنها در برابر ما می گویند:« علم امروز نیاز بشر را به شرایع گذشته نفی کرده است و اصلأ وقتی انسان روزبه روز کامل تر می شود، رجوع به اصول اعتقادی انسان های گذشته چیزی جز ارتجاع نیست،» ...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|