بسم الله الرحمن الرحیم فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما عنوان مقاله برای خوانندگان معمولی روزنامه ها ومجلات به ناچار این تصور را پیش خواهد آورد که با یک « نقد فیلم» از نوع نقد ها یی که این روزها درباره فیلم ها نوشته می شود رو به ـ رو خواهد شد، منتها شاید کمی عجیب تر. نقد و نقادی هم از همان سوغات هایی است که به همراه « سینما توگراف» وارد مملکت شد، و البته هنوز هم این سؤال برای خیلی ها وجود دارد که اصلأ نقد ونقادی به چه دردی می خورد... و برای یافتن جواب نیز لاجرم به سراغ منتقدان می ـ روند و این کار، یعنی فایده نقد و نقادی را از منتقدان پرسیدن، از خود نقد و نقادی هم عجیب تر است. بگذریم... که ممکن است خیال کنند ما هم از آن گروه منتقدانی هستیم که با زدن حرف های عجیب و غریب جایی برای خود دردل مشتریان ژورنالیسم باز می کنند. اما این مقاله به قصد نقادی فیلم نوشته نشده است ونحوه نگرش آن به سینما نیز منتقدانه نیست. منتقدان فیلم عمومأ مبلغان جشنواره های کن، برلین و لندن هستند و در فضای سینمایی این کشور نیز در جست و جوی فیلم هایی هستند که حال وهوای جان فزای پردیس غرب در آنها باشد( فیلم ـ های برگزیده منتقدان در جشنواره فجر، بر این مدعا شاهد صادقی است)... اما این مقاله روی به قبله دیگر دارد. آدم هایی که در گفته های خویش شک دارند، خیلی زود در برابر استفهام های اثباتی وانکاری مثلأ در برابر این سؤال که « مگر بینش جشنواره ای چه عیبی دارد؟ اگر نظر جشنواره های خارجی را در باب فیلم و فیلمسازی نپذیریم ، دیگر چه باقی می ماند؟» ـ از میدان می گریزند. ولی ما می گوییم که « اگر بینش جشنواره ای را بپذیریم ، دیگر چه داعیه ای برای انقلاب می ماند ؟ » غربی ها ما را « بنیاد گرا » می نامند و اگر کار به همین منوال پیش برود ، روشنفکران و غرب زدگان داخل کشور نیز بالأخره حرف آخرشان را خواهند زد که: « انقلاب هم اگر اتفاق می افتد باید بر همان اصولی مبتنی باشد که غرب می گوید.»... و مگر نگفته اند ؟ گفته اند، اما نه با این صراحت. بسیاری از ما عشاق انقلاب اسلامی، در این لفظ « بنیاد گرا» جنبه مدح و ستایشی برای انقلاب می بینیم و البته این اشتباه هم ناشی از همان بنیاد گرایی ما در اعتقادات است! ما می گوییم:« زندگی انسان در کره زمین باید بر همان اصولی مبتنی باشد که اسلام می گوید.» و آنها در برابر ما می گویند:« علم امروز نیاز بشر را به شرایع گذشته نفی کرده است و اصلأ وقتی انسان روزبه روز کامل تر می شود، رجوع به اصول اعتقادی انسان های گذشته چیزی جز ارتجاع نیست،» ...
بسم الله الرحمن الرحیم جادوی پنهان و خلسه ی نارسیسی
یکی از احکام مشهوری که دربارهی سینما و تلویزیون عنوان میشود این است که «اینها ظرفهایی هستند که هر مظروفی را میپذیرند؛ اینها «ابزار» هستند و این ما هستیم که باید از این ابزار درست استفاده کنیم». … و کسی هم از خود نمیپرسد که اگر اینچنین بود، چرا ما بعد از یازده سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هنوز نتوانستهایم از تلویزیون و سینما آنچنان که شایسته است استفاده کنیم. بنده هرگز صلاح نمیدانم که برای اقامهی حجت و دلیل به گفتار غربیها متوسل شوم، چراکه از یک سو اعتقاد دارم آنها خود قادر به شناخت حقیقی خود و جامعهی خود نیستند و از سوی دیگر، هرچه را که از قول آنها ذکر کنیم باز هم هستند کسانی که در همان باب اقوالی کاملاً مخالف بر زبان و قلم خویش راندهاند، زیرا که تفرقه و تشتت آرا از لوازم ذاتی و لاینفک تمدن غرب است. اما با این همه، اکنون قصد دارم که محور اصلی مباحث این مقاله را سخنانی قرار دهم که مارشال مک لوهان 1 در باب «رسانهها و پیام» گفته است. اکنون زندگی ما، به خصوص کودکان و نوجوانانمان، در اوقات فراغت2 نظم مسلکی خویش را از دست داده و نظامی متناسب با برنامههای تلویزیون گرفته است و به همین علت در صبح روزهای جمعه برای آنکه برنامههای تلویزیون با نماز جمعه معارضه نکند برنامهها را قطع میکنند، اما در هنگام اذان مغرب که برنامهها فقط برای پخش مختصری قرائت قرآن، اذان و چند جملهای مناجات قطع میشود و بعد ادامه پیدا میکند، بازار مساجد بسیار کساد است؛ علاوه بر آنکه ما و کودکانمان برای تماشای فیلم سینمایی عصر جمعه نمازمان را درست در آخرین فرصت ممکن به جای میآوریم. باز خدا پدرشان را بیامرزد که برنامهها را فقط تا ساعت بیستوسه ادامه میدهند 3 و لااقل زمستانها نماز صبح مسلمین قضا نمیشود. این امر پیش از آنکه به برنامههای تلویزیون ارتباط پیدا کند به آن «جادوی پنهان» یا «بار ناخودآگاه» ارتباط دارد که در ذات تلویزیون نهفته است و اینکه نظام زندگی ما اکنون ضرباهنگ خویش را نه از «دین» که از «تکنولوژی» میگیرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|